حالم را پرسیدند !
گفتم رو به راهم...
اما هیچکس نفهمید رو به کدام راهم !!!!!!؟
یک جواب و صد سوال
یک نگاه و صدکلام
لحظه های فروخته شده به باد
چه دست و دلبازم من!
چه زود می بخشم!
و چه بچه گانه
از کنار این همه ماتم می گذرم!
ریتم شعر را به آسانی به صلابه می کشم
و کلمات را به تحمل این همه حسرت محکوم می کنم
و در بند و جمله به اسارت می کشم
با این حال...
باز هم شب ها به خیال دیدار توست که آسوده می خوابم
و به توهم صدای تو گوش جان می سپارم.
لحظه ای چند...
سرا پا مست باتو بودنم
و لحظه ای بعد...
صبح است و من محکوم به بیدار شدنم.
نظرات شما عزیزان: